پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است


ازدواج عجیب است،* ازدواج نه درهای خوشبختی است نه کلید بدبختی، ازدواج کردن شبیه این نیست که شما کسی را همین طوری به زندگی‌تان اضافه کنید، یا حتی نصف زندگی-زمان‌تان را با او شریک شوید، ازدواج زندگی شما را از اساس عوض می‌کند، شاید کارتان یا شغلتان یا هویت‌تان عوض نشود، شاید هنوز هم مثل قبل هشت صبح سر کار باشید و چهار-پنج بعد از ظهر برگرددید و فقط جایی که برمی‌گردید تغییر کرده باشد، اما زندگی‌تان عوض می‌شود. زندگی کار و شغل و موقعیت اجتماعی نیست، زندگی فراتر از اینهاست.

بعد از ازدواج، بهترین و عالی‌ترین لحظات و دلخوشی‌ها را کنار بدترین و تلخ‌ترین خاطره‌ها و تجربه‌‌ها، با او و به خاطر او و از سمت او دریافت می‌کنید، شاید بهتر باشد این «بهترین و بدترین احساسات» را با کلمه‌ی «عمیق‌ترین احساسات» عوض کنم تا هر دو (ی بهترین و بدترین ) را با خودش داشته باشد.

تجربه کردن عمیق‌ترین احساسات‌تان با هر شخصی پیامدی غیر قابل برگشت و مهم دارد: او جزئی از شما خواهد بود. به قول سارا ما آدم‌ها هر چه به گذشته‌ی دورتری نگاه می‌کنیم فقط خاطراتی را به یاد می‌آوریم که همراه با آن حسی عمیق و قوی را تجربه کرده باشیم، ما چه هستیم جز خاطرات‌مان؟ و وقتی مدت زیادی از زندگی هر دو نفری با هم بگذرد، با توجه به این که عمیق‌ترین احساسات را با هم تجربه کرده‌اند تنها خاطرات پررنگ‌شان از یکدیگر خواهد بود، آنها جزئی از هم می‌شوند، حتی اگر به مرور محبت بین‌شان کمرنگ شود باز هم جزئی از وجود هم هستند. (به همین خاطر رابطه دوست دختر-پسری که متناوبا شکل بگرید و بگسلد خیلی بد است، شما جزئی از خودتان را تکه تکه در وجود دیگران می‌گذارید و از تعداد زیادی آدم تکه تکه برمی‌دارید، تعداد زیادی از این رابطه‌ها را که از سر گذراندید دیگر روح شما تکه تکه شده)

ازدواج عجیب است. ازدواج نه بازی عشق و عاشقی و کادوی ولنتاین و سورپرایز کردن و این بچه بازی‌هاست، نه شغل منظم و پیشرفت و زندگی جور کردن و این بزرگ بازی‌ها (و شاید هر دوی اینها هم هست!) ازدواج فرایند طولانی و پیچیده رشد و کامل شدن آدم‌هاست، جایی که دو نیمه از بشریت همدیگر را می‌شناسند، کامل می‌کنند و رشد می‌کنند. ازدواج زندگی آدم را از اساس عوض می‌کند، زندگی ما نه شغل و دارایی ماست و نه پول و موقعیت اجتماعی، زندگی ما احساساتی است که تجربه می‌کنیم و ازدواج زندگی ما را از اساس عوض می‌کند.**

*خواستم بگویم ازدواج اتفاقی عیجب است، دیدم که شبیه اتفاق نیست، یا حتی اتفاقی هم نیست، خواستم به جای «اتفاق» کلمه «رویداد» را به کار ببرم که دیدم زیاد فرقی نمی کند، دیدم شاید کلمه «فرایند» مناسب‌تر باشد اما هیچ کدام مناسب نیست، ازدواج خودش برای خودش چیزی است!

**انکار نمی‌کنم که ظاهر بد زندگی، شغل بد، درآمد کم و مشکلات مالی می‌تواند عمیق‌ترین احساسات را دچار مشکل کند، اما تصمیم خوشحال یا ناراحت بودن با ماست. از طرفی اگر شغل‌تان خیلی آسان و جذاب با ماهی 100 میلیون پول باشد اما عمیق‌ترین احساسات‌تان دچار مشکل باشد زندگی شما مفت نمی‌ارزد!

اَکنالِجمِنت: با تشکر از سارا به خاطرِ یوزفول دیسکاشِن راجع به این که ما فقط خاطراتی را از گذشته به یاد داریم که احساسِ عمیقی همراهِ آن تجربه کرده‌ایم.

پ.ن1: فکر کنم با توجه به این که یک سال و نیمی از ازدواج‌ام گذشته کمی بیشتر می‌توانم راجع به آن بنویسم.

پ.ن2: راستش قبل از ازدواج می‌دانستم که پیچیده است، تفاوت بین دانستن و حس کردن از زمین تا آسمان است.

پ.ن3: خانه گران می‌شود یا نه؟ این هم جزو دغدغه‌های بعد از ازدواج است، نمی‌دانم از ایران بروم به خاطر این یا نه، خدا بزرگ است، آدم بی سرپناه که نمی‌ماند، فقط باید حرص و جوش دنیا را نخورد، به قول بهجت: آدم که رفت آن دنیا می‌فهمد این همه تشریفات لازم نیست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۱۳
احسان ابراهیمیان