پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

رویایی

شنبه, ۲ بهمن ۱۴۰۰، ۰۳:۴۸ ق.ظ

در میانه نوشتن تز و پروپوزال، یادم آمد که آرمانی‌ترین و رویایی‌ترین حالت فیزیک خواندن من این بود که دقیقا جایی بین ریاضی و فیزیک باشم، ریاضی-فیزیک،  یا ریختن دل و روده ریاضیاتِ هر تئوری فیزیکی روی کاغذ، دوست داشتم آن اجبار شوم پدرم برای مهندسی در لیسانس وجود نمی‌داشت تا دو رشته‌ای ریاضی و فیزیک می‌خواندم و  جایی در آکادمی برای این کار پیدا می‌کردم. البته غیر از اجبار پدر این محدودیت هم هست که ظاهرا تعداد آدم‌های بسیار بسیار کمی در آکادمی در این حوزه فعال هستند و موقعیت کم است و حتی شاید نمی‌توانستم کسی را پیدا کنم که چنین دانشجویی بخواهد. نمی‌دانم، هر چه که هست دیگر گذشته و حسرت هیچ فایده‌ای ندارد، از موقعیت الانم هم که ناراضی نیستم، از این بازی خوشم می‌آید و از دکتری هم کمابیش لذت بردم هر چند هنوز احساس ضعف می‌کنم که باید بیشتر یاد می‌گرفتم.

پ.ن: راستی مقاله دوم من و دکتر ابوالحسنی هم در  ApJ پذیرفته شد و احتمالا تا چند روز آینده چاپ می‌شود. راستش من در فضای این که کدام ژورنال خوب است و کدام یک بد نبودم و فقط میدیدم که دکتر زیادی از این ژورنال تعریف می‌کند و نمی‌فهمیدم چرا، اما میانه نوشتن تز نگاه کردم و دیدم که هر مقاله نوبل خیزی (از کشف تابش زمینه تا مقاله‌های مهم پیبلز از جهان اولیه ) همه در ApJ چاپ شده‌اند و هابل و چاندراسکار (سوبرامانیان) هر کدام چند ده سالی سردبیر ژورنال بوده‌اند، و خب کلی ذوق کردم. هر چند هنوز مقاله قبلی ما هیچ ارجاعی دریافت نکرده است.

موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۱/۰۲
احسان ابراهیمیان

نظرات  (۱)

حسرت نخوردن، دغدغه ی آینده، دغدغه ی موضوع، دغدغه ی دغدغه(!)

.

.

‌.

«هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت

عمری که حرام تو شد ای عشق حلالت!»

 

فاضل نظری

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی