پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

چرخش ترل-پنروز

شنبه, ۳ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۱۳ ق.ظ

انقباض لورنتس یکی از اثرات جالب نسبیت خاص است که جز مباحث درسی لازم برای نسبیت خاص بوده و هر دانشجوی نسبیتی باید آن را بلد باشد. خلاصه‌اش این است که اجسام در حال حرکت کوتاه‌تر و فشرده‌تر می‌شوند. این اثر واقعی است، یعنی اگر یک نردبان 10 متری را به اندازه کافی سریع حرکت دهیم (نزدیک به سرعت نور) این نردبان می‌تواند درون گاراژی به ابعاد 5 متر جا بگیرد، یعنی لحظه‌ای وجود دارد که کل نردبان درون گاراژ است. مجموعه‌ای از متناقض‌نماهای جذاب هم در نسبیت حول این موضوع وجود دارد (از جمله پارادکس گاراژ و نردبان!).

 

اما نکته جالب اینجاست که معنای ناظر در نسبیت کمی عجیب است، ناظر نسبیت خاصی شبکه عظیمی از خطکش‌ها و ساعت‌های همزمان شده است نه کسی که واقعا در حال «تماشا» است، از قضا از نظر کسی که واقعا یک گوشه نشسته و به کمک فوتون‌ها در حال تماشای اوضاع است، انقباض لونتس به چشم نمی‌آید بلکه چیزی که می‌بیند چرخش اشیا است. این اثر را من مدتها پیش نیز شنیده بودم اما گمان می‌کردم نشان دادن این موضوع چندان کار آسانی نباشد، چند روز پیش به دلیلی کاملا بی‌ربط دوباره به این مسئله فکر کردم (به خاطر محاسبه اثرات رصدی کیهان ناهمسانگرد!) تلاش کوتاهی کردم و پس از چند ساعت ضرب و تقسیم و در نهایت تصمیم گرفتن برای ساده سازی مسئله، ناگهان دیدم که می‌توان بسیار ساده آن را به دست آورد. نتیجه آن شد این یادداشت کوتاه:

 

چرخش ترل-پنروز

 

پ.ن1: می‌توانید از اینجا بیشتر در باره این اثر بخوانید، در این لینک چند تصویرسازی جالب درباره این چرخش نیز قرار دارد.

پ.ن2: این معنای عجیب و غریب ناظر در نسبیت خاص دوباره ذهن من را قلقلک داد تا به موضوع ناظر بیشتر فکر کنم.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۰۳
احسان ابراهیمیان

نظرات  (۳)

۰۳ دی ۰۱ ، ۰۱:۱۶ پیمان ‌‌

راستش متاسفانه من از دوران مدرسه تا به حالا در درک سرعت مشکل داشتم. منظورم این هست که برای فهمش تلاش کردم ولی از حداقل راه‌نمایی تا حالا نمی‌تونم بفهممش. گیجی من هم دقیقا سر همین «نسبی» بودن سرعت هست. منظورم نسبیت انیشتین نیست. منظورم این هست که دو ماشین هم‌سرعت نسبت به هم ساکن هستن ولی نسبت به ناظر روی زمین متحرک. نسبی بودن به معنای واقعی رو می‌گم.

تو راه‌نمایی مشکلم این بود که نمی‌فهمیدم زمانی که می‌گم خورشید مرکز منظومه‌ست و زمین مرکز جهان نیست یعنی چی. چون اگه همه چیز نسبیه پس می‌شه هر نقطه‌ای رو در جهان مرکز گرفت.
همین باعث شد درباره سرعت گیج بشم. چون به خودم گفتم الان من نسبت به یه سیاره‌ای احتمالا دارم با سرعت بسیار زیادی حرکت می‌کنم. بعد به خودم گفتم پس من نسبت به پرتو نوری که داره ازم دور می‌شه، دارم به سرعت نور دور می‌شم. پس اگه اون پرتو نور رو مرکز بگیریم من دارم با سرعت نور حرکت می‌کنم.

همین باعث گیجی من شد. پارادوکس دوقلوها مسئله بزرگی برام بوده و هست. بارها و بارها شاید ده‌ها ویدئو یوتیوب و مقاله دربارش خوندم ولی نتونستم بفهمم. آخرش تسلیم شدم.
در این جا هم وقتی گفتین طول نردبان کم می‌شه اولین سوالی که از خودم پرسیدم این بود که چرا طول نردبان کم می‌شه؟ چرا طول گاراژ کم نمی‌شه؟ مگه سرعت نسبی نیست؟ و باز نمی‌فهمم. 

پاسخ:
آفرین، تا حالا ندیده بودم کسی به این مسئله اشاره کنه! دقیقا مشکل من با جماعتِ مروج علم اینه که مبنای گالیله برای ادعای این که زمین مرکز جهان نیست نسبی بودن حرکته و تو این چارچوب واقعا خورشید هم مرکز نیست، در واقع چون حرکت نسبیه تا جایی که سراغ دینامیک نرفتیم میشه فرض کرد که ستاره ها هر 24 ساعت دور زمین ساکن میچرخن یا این که ستاره ها ثابتن و زمین دور خودش میچرخه و از نقطه نظر ریاضی این دو تا واقعا هیچ فرقی با هم ندران (برای ارسطوییا اینطوری نبود و حرکت به هیچ وجه موضوع نسبی نبود).

داستان حرکت خورشید و ستاره ها دور زمین تو سطح مکانیک نیوتونی وقتی پیش میاد پای دینامیک رو هم بکشونیم وسط، ستاره ها اگه بچرخن نیروی گریز از مرکز احساس میکنن پس این ستاره ها هستن که ثابتن و زمین داره دور خودش میچرخه، همینطور شتابی که خورشید از طرف زمین احساس میکنه خیلی کمتر از شتابی هست که زمین از طرف خورشید احساس می‌کنه پس این زمینه که داره حرکت می کنه (نیروی گرانش زمین-خورشید یکیه فقط جهتش فرق داره، اما چون خورشید خیلی پرجرمه تقریبا سر جاش وایمیسه و زمین حرکت میکنه)

پارادکس گاراژ و نردبان هم دقیقا به نسبی بودن سرعت وابسته است و دقیقا مشکل پارادکس اینه که اگه تو دستگاه سکون گاراژ، نردبان فشرده میشه، توی دستگاه سکون نردبان هم گاراژ کوچکیتر میشه و تو دستگاه سکون نردبان خودش همچنان 10 متره ولی این بار گاراژ به جای 5 متر مثلا 1 متره! جواب کلاسیک پارادکس گاراژ و نردبان اینه که موضوع اندازه گرفتن طول یک جسم کاملا به موضوع «همزمانی» وابسته است، فرض کن میخوای طول نردبان در حال حرکت رو تو دستگاه سکون گاراژ اندازه بگیری، باید دو نفر رو که ساعت دارن هماهنگ کنی که وقتی نردبان از جلوی اونا رد شد «همزمان» با ماژیک موقعیت سر و ته نردبان رو روی زمین علامت بزنن (این همونه که تو کامنت دو تا پست پیش راجع به انرژی گفتم همزمان باید انرژی یا جرم رو اندازه بگیرن). حالا پس ما دو تا رویداد داریم: علامت زدن موقعیت سر نردبان، علامت زدن موقعیت ته نردبان. این دو تا رویداد تو دستگاه سکون گاراژ همزمانن ولی توی نسبیت همزمانی نسبیه، و اتفاقا تو دستگاه سکون نردبان که نگاه کنی این دو تا رویداد اصلا همزمان نیستن، چیزی که تو دستگاه سکون نردبان می‌بینی اینه که موقعیت سر نردبان یه جا علامت میخوره و چند نانو ثانیه بعد موقعیت ته نردبان علامت می‌خوره و چون سرعتها نسبیتی هستن وقتی موقعیت ته نردبان علامت میخوره موقعیت سر نردبان از علامتش جا به جا شده، به همین خاطر نردبان میتونه خودش را با طول عادی خودش ببینه اما ناظر گاراژ با طول کوچکتر.

حالا توضیح دقیق جزئیاتش واقعا قلم و کاغذ نیاز داره ولی تا جایی که میدونم ریشه قضیه نسبی بودن همزمانیه. پارادکس دوقلوها قصه اش یه ذره با این فرق داره اون به داستان دستگاه لخت و نالخت ربط داره.
۰۴ دی ۰۱ ، ۰۴:۳۴ پیمان ‌‌

آقا واقعا ممنونم ازت به گیجی‌ای که از کودکی درباره مرکزیت خورشید داشتم چقدر عالی پاسخ دادی! این که گفتی دینامیک، همه چیز رو حل کرد. اصلاً دو جسم چرخان باید دور مرکز جرمیشون بگردن پس ممکن نیست جسم سنگین‌تر بتونه دور جسم سبک‌تر بگرده.

راستش این سوال‌ها رو از هم‌روستاییم که اتفاقا طلای ریاضی جهانی داشت و بعد رفته بود فیزیک شریف پرسیدم (سال اولش بود)، اون خودش گیج شده بود. الان فرق سوال کردن از المپیاد نجومی‌ها رو فهمیدم 😅. بذار پس یک مشکل دیگم رو درباره نسبی بودن سرعت بپرسم چون این سوال اصلیم بود از اون.

 

فرض کنیم دو تا خودرو هستند که یکی ساکنه و یکی داره با سرعت 10 متر بر ثانیه می‌رونه . جرم دو خودرو هم یکیه. از دید ناظر روی زمین تفاوت انرژی این دو می‌شه انرژی جنبشی خودرو متحرک که با حساب 1/2MV^2 در می‌یاد 50M.

ولی ما یک ناظر روی یک سیاره دیگه هم داریم که زمین داره با سرعت مثلاً 10000 متر بر ثانیه به سمتش حرکت می‌کنه. پس خودرو ساکن هم داره با سرعت 10000 متر بر ثانیه به سمتش حرکت می‌کنه. خودرو متحرک اما داره با سرعت 10010 متر بر ثانیه به سمتش حرکت می‌کنه (فرض کنیم جهت حرکت خودرو و زمین به سوی اون سیاره هم‌سوئه).
حالا تفاوت انرژی جنبشی این دو از دید ناظر روی اون سیاره می‌شه:
1/2M(10010^2 - 10000^2) = 100050M
تفاوت انرژی جنبشی این دو برای ناظر روی زمین 50M بود ولی برای ناظر روی سیاره دیگه 100050M. این تفاوت انرژی چه‌طوری توجیه‌پذیره؟ با توجه با پایستگی انرژی این همه انرژی اضافی از کجا اومده؟

من این سوال رو از گمونم دوم راه‌نمایی تا آخر از معلم‌هام می‌پرسیدم هیچ کس پاسخی بهم نداد. اگه بتونم پاسخش رو بفهمم نمی‌دونم چه طوری باید تشکر کنم ازت.

پاسخ:
قربانت :دی

بذار این سوال دومی رو که پرسیدی یه جور دیگه بپرسم که وضعیت رو بدتر کنه :)) اختلاف انرژی جنبشی دو تا ذره به خودی خود معنی دار نیست، ولی اختلاف انرژی جنبشی یه ذره یا مجموعه ذره تو دو تا زمان متفاوت معنی داره و میشه توی آزمایشگاه اندازه گرفت، پس بذار سوالت رو اینطوری بپرسم:

تو یه دستگاه یه خودرو داریم که با سرعت 10 متر بر ثانیه میره، این خودرو ترمز میگیره و ساکن میشه 50M(m/s)^2  انرژی جنبشی اون هدر میره که همیشه میگیم رفته تو اصطکاک جاده و لاستیک و اونا رو گرم کرده.

حالا یه ناظر دیگه داریم، این ناظر داره نگاه میکنه و می‌بینه که اِ این خودرو داشته با سرعت 10010 متر بر ثانیه میرفته بعد از ترمز سرعتش شده 10000 متر بر ثانیه، انرژی که از جنبش ماشین  رفته به اصطکاک چرخا و لاستیک میشه 100050M(m/s)^2! خب؟ کدوم انرژی درسته؟

این ورژن دوم سوال از این جهت بدتره که اختلاف انرژی جنبشی دو تا ذره به خودی خود معنی دار نیست، چیزی که معنی‌داره و میشه تو آزمایشگاه اندازه اش گرفت اختلاف انرژی بین دو تا وضعیت تو دو تا زمان متفاوته، مثلا تو یه آزمایش برخورد داری که توش دو تا ذره به هم میخورن و مثلا دو تا ذره دیگه بیرون میاد و مجموع انرژی قبل و بعد از این فرایند باید یکی باشه.

واقعیت اینه که اگه بخوای این آزمایش ترمز گرفتن رو دقیق بنویسی کاری که باید بکنی اینه: سیستم کره زمین+ماشین که اولش کره زمین ساکنه و ماشین داره با سرعت 10 متر بر ثانیه میره، بعد از توقف ماشین تو نمی‌تونی بگی که زمین همچنان ساکنه و ماشین هم ساکنه، این پایستگی تکانه خطی رو نقض می‌کنه، در عوض بعد از توقف ماشین، سیستم زمین-ماشین با یه سرعت خیلی خیلی ناچیزی (نسبت جرم ماشین به جرم زمین ضرب در 10 متر بر ثانیه) باید به سمت جهت قبلی ماشین حرکت کنن، حالا تو باید اختلاف انرژی جنبشی این وضعیت زمین ساکن و ماشین مترحک رو با زمین و ماشین با هم در حال حرکت حساب کنی، این میشه انرژی تلف شده که تبدیل میشه به گرمای چرخا و جاده

همین فرایند بالا رو از دید یه ناظر دیگه بنویسی (برای مثال کسی که تو وضعیت اولیه اش، زمین داره با سرعت 10000 متر بر ثانیه میره و ماشین روش با سرعت 10010 متر بر ثانیه و بعد از توقف ماشین، سرعت زمین و ماشین یکی میشه که مقدارش به 10000 نزدیکه ولی دقیقا اون نیست و یه مقدار بیشتره) اون هم همین حساب کتاب اختلاف انرژی جنبشی رو بنویسه دقیقا همون مقدار بالایی رو برای انرژی تلف شده تو چرخ و جاده در میاره.

در واقع اختلاف انرژی جنبشی کل در دو تا وضعیت تو هر دستگاهی ثابته، اما تک تک انرژی جنبشی‌ها تو دستگاه های متفاوت مقادیر متفاوتی دارن.

حالا می‌تونی بپرسی چرا انرژی جنبشی طی رفتن از یه دستگاه به یه دستگاه دیگه تغییر میکنه، جواب خیلی شهودهی و قانع کننده‌ای ندارم برای این سوال دوم، احتمالا به این ربط داره که خود کار تعریفش وابسته به سرعت ناظره (کار برابره با انتگرال F.dx که F نیروئه و dx جابه جایی، تعریف انرژی جنبشی هم از قضیه کار و انرژی به دست میاد، وقتی تو در حال حرکت باشی dx های متفاوتی داری)، و این که بگم این اختلاف مقدار انرژی جنبشی تو دو تا دستگاه چیزی نیست که بشه ازش انرژی استخراج کرد، یعنی این اختلاف واقعی نیست و بهت کمک نمی‌کنه که ازش انرژی تولید کنی، فقط مقدارِ مبدا یا صفر ِ انرژی تو رو عوض میکنه.
۰۶ دی ۰۱ ، ۱۲:۴۶ پیمان ‌‌

آقا من خیلی ممنونم بابت توضیحاتت و زحمتی که برای نوشتن کشیدی.

دیدم رو عوض کردی. هنوز دارم بهش فکر می‌کنم. متاسفانه نه تو مدرسه و نه تو فیزیک هالیدی دانشگاه این‌ها رو به ما نگفتن.

بحث انرژی و نسبی بودن سرعت انقدر در مدرسه برای من پر تناقض بود که گیجم کرده بود. بارها سوال‌هام رو از معلم‌های مختلف پرسیده بودم و کسی جواب نداده بود و خودشون گیج می‌شدن. عموما می‌گفتن بعدا جوابتو می‌دیم و هیچ وقت نمی‌دادن. عجیبه که نمی‌دونستن.


این که اندازه انرژی‌‌ها در دستگاه‌های مختلف متفاوته چیز بدیهی‌ای بود از اول برام. چون انرژی نسبی هست و اگه فرمول انیشتین رو برای انرژی کل در نظر بگیریم توش v (سرعت) داره و سرعت نسبیه.
اون چیزی که گیجم می‌کرد اختلاف انرژی بود. یعنی می‌گفتم هر چقدر هم انرژی نسبی باشه نباید اختلاف انرژی دو چیز نسبی باشه (همون جور که سرعت نسبیه ولی اختلاف سرعت دو چیز نسبی نیست).
الان که پرسیدم و گفتی اختلاف انرژی دو تا ذره معنی‌دار نیست یک دریچه جدیدی به من باز شد برای فکر کردن. این که شهود من اشتباه بوده، لزومی نداره نسبی بودن همه چیز خطی باشه. من شهود خودم از نسبی بودن سرعت رو به انرژی تعمیم داده بودم و گفته بودم اگر اختلاف سرعت دو چیز نسبی نیست پس اختلاف انرژی هم نباید نسبی باشه.

کلا متاسفانه چون ته ذهنم هنوز شهود درستی از انرژی صورت نگرفته و یه جورایی مثل جرم و ذره می‌بینمش این اشتباهات پیش می‌یاد. ماهیت انرژی و فهمش آسون نیست. ماشالله هر چقدر هم بیشتر درباره کوانتم و ریزاتمی‌ها خوندم بیشتر همه چیز به انرژی ختم شد! مثلاً برام خیلی جالب بود که جرم در حقیقت یک مدل انرژی جنبشی ریزاتمیه و اگه چیزی رو گرم‌ کنیم جرمش بیشتر می‌شه! نمی‌دونم چرا این‌ها رو تو مدرسه نگفتن.

 

مرسی از وقتی که گذاشتی. خدا رو شکر تزم رو دفاع کردم و وقت دارم بشینم با شهود جدیدی که ازت گرفتم از نو یک بار دیگه فکر کنم به این مباحث.

پاسخ:
خواهش میکنم، تبریک می‌گم که از تز دفاع کردی، منم شش ماه پیش دفاع کردم و میدونم چه باری از دوش آدم برداشته میشه :))


واقعیت اینه که خود فیزیکدانا هم دقیقا نمی‌دونن انرژی چیه، تو سطح مکانیک نیوتونی، انرژی فقط یه ثابت انتگرال‌گیریه و به نظر نمی‌رسه معنی فیزیکی خاصی داشته باشه، کم کم تئوری‌های فیزیکدانا عمیقتر و پیشرفته‌تر میشه و هی می‌بینن که انرژی داره نقش محوری‌تری توی تئوری‌ها پیدا می‌کنه، تا جایی که حتی تو نسبیت می‌بینن که جرم و انرژی با هم هم‌ارز هستند و انگار همه چیز از انرژی ساخته شده.

الان هم هنوز مسائل عمیقی درباره انرژی وجود داره که حل نشده است و مردم حتی چارچوب مناسب فکر کردن به این موضوع رو هم ندارن.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی