پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

شورشی علیه خودمهارگرهای خودعاقل پندار

جمعه, ۱۱ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۰۲ ب.ظ
قصه از آزمایش مارشملو شروع می‌شود، عینا از ویکی‌پدیا نقل می‌کنم:
«روش آزمایش:
روش اجرای این آزمایش به این شکل بود که بچه‌ها را یک به یک به اتاقی دعوت می‌کردند که در آن روی میز یک کلوچه (مارشمالو) بود، به بچه‌ها گفته می‌شد می‌توانند کلوچه را بردارند ولی اگر ۱۵ دقیقه صبر کنند و به کلوچه دست نزنند، علاوه بر همان کلوچه، یک کلوچهٔ دیگر هم جایزه می‌گیرند.

نتیجه آزمایش:

گروهی از بچه‌ها می‌توانستند مقاومت کنند و از دست زدن به کلوچه خودداری نمایند، و گروهی نه، اما والتر میشل با زیر نظر گرفتن هر دو گروه این بچه‌ها در سال‌های آینده نشان داد آن دسته از بچه‌ها که به کلوچه دست نزدند، با این تفسیر که اراده‌ای قوی تر دارند و می‌توانند کنترل بیشتری بر روی رفتارشان داشته باشند، در آینده هم موفق تر، سالم‌تر و حتی در ازدواجشان موفق تر هستند»

خُب، آزمایش ساده، تفسیر آن سرراست و به سختی تاویل‌پذیر است. من نمی‌خواهم در نتیجه یا روش آزمایش مناقشه کنم، یا مثلا بگویم که موفقیت به شانس یا همچین چیزهایی بستگی دارد، چیزی که می‌خواهم زیر سوال ببرم نسبت دادن فضیلت به «توانایی مقاومت در برابر وسوسه است». البته که این توانایی مقاومت در برابر وسوسه‌ی آنی و زودگذر قطعا خوب است اما نه در این آزمایش! در این آزمایش تنها نکته‌ای که من می‌بینیم این است که برای بعضی بچه‌ها، وسوسه دو کلوچه بعد از 15 دقیقه جذاب‌تر از وسوسه یک کلوچه در همین لحظه است، این بچه‌ها نه زاهدتر هستند نه عاقل‌تر، اتفاقا می‌توان این بچه‌ها را کاملا حریص‌تر از گروهی دانست که یک کلوچه الان را به دو کلوچه آینده ترجیح می‌دهند و از قضا نسبت دادن «حرص» به بچه‌هایی که مقاومت می‌کنند نتیجه زندگی آینده‌شان را بهتر تفسیر می‌کند: کسی که حرص بیشتری داشته در زندگی چیزِ بیشتری به دست آورده (طبیعتا که چنین است)

به نظرم این که امروز در تفسیر این آزمایش به جای کلمه «حرص» از «اراده قوی» استفاده می‌کنند به این بر می‌گردد که در دنیای امروز متر و معیار آدم‌ها برای ارزش‌گذاری هم‌دیگر پول (یا چیزی شبیه این) است، کسی که پولدارتر است، ازدواج بهتری دارد و یا بهتر درس می‌‌خواند آدمِ برتری هم هست (حتی در مواردی عاقل‌تر است) و این تفسیر قطعا به مذاق سیستم سرمایه‌داری خوش می‌آید، چرخ‌دنده‌های سرمایه‌داری امروز بر مدار همین ارزش‌ها و همین حرص می‌چرخد، رسانه‌ها هم که بر مدار پول می‌چرخند پس طبیعی است که تفسیر غالب از این آزمایش این باشد که «بچه‌های با اراده‌ی قوی‌تر آینده‌ی درخشان‌تری دارند» تفسیری با بارِ سراسر مثبت برای آن خودمهارگرها!

اصلا چرا باید متر و معیار پول باشد؟ چرا باید فکر کنیم کسی که چیزِ بیشتری (قدرت بیشتری، پول بیشتری، دارایی بیشتری، معدل بیشتری و ...) به دست آورد «موفق»تر است؟ این به دست آوردن‌ها بیشتر از اراده قوی به حرص قوی نیاز دارد، حرصی که لحظه حال را فدای آینده می‌کند. بنا بر این اگر این متر و معیارها را از تختِ پادشاه‌یشان پایین بکشیم و به مساوات کنارِ دیگر متر و معیارها (مثل قانع بودن، مثل ساده بودن، مثل کنجکاو بودن و ...) قرار بدهیم نتیجه می‌شود که هیچ آینده درخشانی برای آن کودکانِ «با اراده» وجود ندارد، آن فقط یک آینده از هزاران آینده ممکن است.

پ.ن1: من کمونیست نیستم، گمان هم نمی‌کنم ارزش بودنِ پول خیلی مربوط به دنیای امروز باشد، اما گمان می‌کنم امروز دیگر شورَش در آمده.

پ.ن2: خطای دکارت را که می‌خواندم می‌گفت ما بدون احساسات هیچ تصمیمی نمی‌توانیم بگیریم، یک بار در گروهی بحثی بود روی این ادعا که «کسی که از لذت آنی‌اش به خاطر آینده صرف نظر می‌کند منطقی‌تر است» و من مناقشه می‌کردم شخصی که از لذت الان به خاطر آینده صرف نظر می‌کند صرفا به این دلیل است که آن آینده مثبت حس بهتری به او می‌دهد تا لحظه ای که در آن است، بنا بر این او «منطقی» تر نیست، صرفا احساساتش جور دیگری کار می‌کند.

پ.ن3: این مسئله معنای عقلانیت این روزها کاملا برای من موضوع مهم شده، عاقل بودن خیلی چیزِ عمومی است، عقلانیت در جامعه یعنی طبق متر و معیار عمومی آدم‌ها عمل کنیم. این است که گاهی در تاریخ این صدای اعتراض به گوش رسیده که «معاویه عاقلانه‌تر از حضرت علی برخورد کرده و به خاطر همین هم خلیفه شد!» گاهی حتی برخورد‌های ناعادلانه‌ای که به نفع ما باشد هم جزو عقلانیت به شمار می‌رود، متحدِ شما کارِ اشتباهی می‌کند اما چون متحدِ شماست از او دفاع می‌کنید، این رفتار به لحاظ سیاسی عاقلانه است، اما به لحاظِ اخلاقی؟ وای از روزی که پرده ها بی‌افتد و متر و معیارهای خدا برملا شود!
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۱۱
احسان ابراهیمیان

نظرات  (۱)

اینو همون موقع که منتشر کردین توی اتوبوس دیدم ولی گفتم باید سر فرصت بخونم و روش فکر کنم و واستون کامنت بزارم چون به نظرم موضوع بسیار جالبی اومد ولی فراموش کردم 

بیشتر حرف ها رو خودتون زدین و خیلی خوب هم خودتون جواب دادین

چیزی که فکرمو مشغول کرد اینه که آیا این "حرص" در بچه ها با وجود سن کمی که دارن همون حرصی هست که این روزها چرخدنده های سرمایه داری رو میچرخونه یا صرفا یه دو دوتا چهار تای ساده هست ؟یا شاید هم همون حرص هست ولی رشد نکرده... بچه با خودش فکر کرده 15 دقیقه رو تحمل میکنم اما دو برابر لذت می برم و صبر کرده نه اینکه به اون لذت دوبرابر فکر کرده باشه و 15 دقیقه صبر کرده باشه ... یعنی موتور محرکش لذت و  صبر برای ارضای دوبرابر لذت نبوده بلکه صرفا یه تصمیم منطقی بوده و خب منطقی فکر کردن شانس موفق شدن (با معیار امروزی) رو در آینده افزایش میده ... چون به نظرم منطق به ما میگه پولدار بودن از بی پول بودن بهتره ولی خب قبول دارم که اینکه منطق سوار همه تصمیماتمون باشه شاید فقط به پیشرفت تکنولوژیک و کمی ختم بشه نه رضایت از زندگی ... اما حرص سرمایه داری یعنی موتور محرک و چیزی که به بازو هات قوت میده و تو رو به حرکت دربیاره پول باشه ...  

 مطلب  خیلی خوبی بود که مشخصا از تنور یه بحث و گفتگوی پخته و فکر شده بیرون اومده بود ... ممنونم
پاسخ:
خواهش می کنم لطف دارین.

ولی مشکلِ من اتفاقا با همین جمله است: «منطق به ما میگه پولدار بودن از بی پول بودن بهتره»
بسیار جدی من با این جمله و ساختارش مشکل دارم (و البته کلِ پستِ من به همین هدف و به پشتوانه همین مشکلم نوشته شده)

اولا منطق چیه؟ کدوم منطق دقیقا داره همچین حرفی میزنه؟ اگه بخوام خیلی علمی فکر کنم منطق تکامل داروین این حرف رو میزنه که آدم پولدار شانس جفت‌گیری بیشتری داره، این منطق یک منطق کاملا احساسی و غریزی هستش، پشتِ این منطق احساسِ جدی افزایش شانس بقا وجود داره نه یک عقلانیت محض (اگر اصلا عقلانیت محض معنی داشته باشه) و دقیقا همین احساسِ بقاست که من اسمش رو گذاشتم «حرص» و می گم اون بچه‌ها منطقی‌تر نیستن، حریص‌ترن.
 
ثانیا وقتی شما میگین «منطق به ما می‌گه» انگار منطق رو تبدیل کردید به یک چیزِ عینی و بیرونی که هر کسی از اون پیروی نکنه احمقه، ولی چنین چیزی وجود نداره، این حسِ بقای شماست که میگه پولدار بودن از بی‌پول بودن بهتره نه منطقِ عاقلانهِ محض، این ارجاع به یک چیزِ عینی و بیرونی مثلِ منطق در واقع نتیجه‌ای غیر از سلبِ مسئولیت از خودمون نداره: پادشاهی که پسرشو می‌کشه کارِ بدی نکرده، منطقش حکم کرده که باید از خطرِ کودتای پسرش جلوگیری کنه، آمریکایی که بمب اتمی استفاده کرده کارِ بدی نکرده، فقط از منطقش پیروی کرده که دویست هزار بی‌گناه در یک لحظه بمیرن بهتر از اینه که سربازان بیشتری در میدان جنگ بمیرن و انبوهی از این توجیه‌های منطقی دیگه برای رفتارهای کاملا حریصانه ما انسان‌ها.

کلِ نکته من اینه که این حرصی که بچه‌ها دارن دقیقا همون حرصیه که سرمایه داری الان داره باهاش می‌چرخه و دقیقا مشکلِ من اینه که اسم این حرص رو می‌ذارن «منطق» (دست کم اگر بچه‌های خودمهارگر رو «حریص»‌تر بدونیم آزمایش مارشملو به لحاظ تجربی میگه همبستگی زیادی بین این حرص بچگی و موفقیت در آینده وجود داره)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی