پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

 

مدتی قبل درباره افرادی که جذب فرقه‌ها می‌شند جست و جو می‌کردم، چی می‌شه که یه نفر با عقل سالم جذب یه فرقه بسته با عقاید جزمی میشه و مدام حرفهای رهبر فرقه رو تکرار می‌کنن و از دستوراتش مو به مو پیروی می‌کنند؟ یه مقاله پیدا کردم که یه روانشناسی کارش در مورد همین نجات یافتگان از فرقه‌ها بود، می‌گفت ویژگی تعیین کننده‌ای نیست که اگه یه نفر داشته باشه حتما جذب یه فرقه میشه اما معمولا چند تا ویژگی هستند که در این دسته افراد زیاد دیده میشن، چند تاش منطقی بود مثل این که افرادی تو موقعیت آسیب پذیر یا تنها بیشتر تمایل به عضویت تو فرقه‌ها دارن احتمالا به دلیل این که دنبال حمایت شدن میگردند و معمولا ارتباطات محکم اعضای فرقه با هم این نیاز رو براشون تامین می‌کنه، اما یه موردی که گفت برام خیلی عجیب بود: افرادی که دنبال بهتر شدن هستند!

این یه هو یه جرقه‌ای زد توی ذهنم در مورد یه کلاس بزرگی از افراد که قبلا توجهم رو جلب کرده بود اما نمی‌دونستم چطوری توصیفشون کنم، آدمایی که خودشون رو در معرض محتواهای با کیفیت می‌ذاشتند، کتاب‌های خیلی خوب یا پادکست‌های خیلی عالی گوش می‌دادند، سخنرانی‌های متخصصین رو گوش می‌کردند هی تِد میدیدند و مدام از بزرگان نقل قول می‌کردند، اما هرگز در حرف زدن باهاشون احساس نمی‌کردم با یه آدمی که چیز جدی برای گفتن داره طرفم، یعنی انگار طرف هیچ کدوم از اون محتوی‌ها رو عمیق نفهمیده بود فقط طوطی‌وار تکرارشون می‌کردند. وقتی اون جمله رو شنیدم یاد همینا افتادم، اینا دقیقا همین بودند: آدمایی که دنبال بهتر شدن هستند، برای همین همیشه از این و اون می‌پرسیدند که کدوم کتاب بهتره کدوم متخصص معتبرتره و کدوم فیلسوف خفن‌تره؟ بعدش میرفتند سراغ اون چیزی یا کسی که فکر می‌کردند بهتره یا خفن‌تر از بقیه است که به حرفاش گوش بدند.

مشکل من با اینا همین بود، گوش دادن اینا واقعی نبود، از سر کنج‌کاوی و سوال واقعی نبود، فقط چون می‌خواستند بهتر بشند به اینا گوش می‌دادند، فقط چون شنیدند تاریخ خوندن خوبه تاریخ می‌خوندند، اینا با تمام وجودشون می‌خواستند بهتر بشند، می‌خواستند تبدیل به اون آدمایی بشند که از جملات قشنگشون به وجد میومدند واسه همین کتابای اونا رو می‌خوندند، اما تهش تبدیل می‌شدند به یه گونی از جملات قشنگ و ظاهرا پرمعنا اما بدون یه نگاه عمیق و منسجم اون پشت. اینا در واقع نسخه‌های به روزتر و مدرن‌تر اون گروه از مردمی بودند که قدیما می‌گفتند نگاه کردن به چهره عالم ثواب داره و نور قلب رو زیاد می‌کنه! صفحه آدم حسابی‌های تو اینستاگرام رو دنبال می‌کنند که نور قلبشون زیاد بشه، کتاب‌های تفکر انتقادی می‌خونند که تفکر انتقادی پیدا کنند اما تهش هر چیزی پیدا می‌کنند جز تفکر انتقادی. در واقع اینا مهمترین فاکتوری که من تو مواجهه با هر آدمی دنبالش می‌گردم و ازش لذت می‌برم رو نداشتند: اصالت.

من فکر می‌کنم مشکل اینا از جایی شروع می‌شه که حتی نمی‌دونند «بهتر شدن» دقیقا یعنی چی، یه چیزی به گوششون خورده و یه ظاهری از بهتر شدن رو تو همون صفحه «آدم حسابی‌ها» دیدند و خوششون اومده و می‌خواهند شبیه‌اش باشند اما هیچ وقت عمیق از خودشون نپرسیدند که خب که چی اصلا؟ بهتر شدن یعنی چی؟ مثلا جایزه بدن تشویق‌مون کنند یعنی بهتر شدیم؟ و چون هرگز به این سوال عمیق فکر نکردند و فقط به همین تعریف ظاهری بهتر بودن اکتفا کردند تبدیل به این طوطی‌های پر زرق و برق با ظاهر فرهیخته توخالی شدند. برای همین من فکر می‌کنم اگر واقعا بناست به دنبال بهتر شدن باشیم، باید اول دست از تلاش برای بهتر شدن برداریم و از خودمون بپرسیم: من از این دنیا چی می‌خوام؟

 

پ.ن: دقیقا به همین دلیل این‌ها جذب فرقه‌ها می‌شوند، چون توخالی‌اند و غیر اصیل و دنبال مرجعی که بهش بچسبند و بهتر بشند.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳/۰۲/۰۸
احسان ابراهیمیان

نظرات  (۴)

من فکر میکنم گزاره ای که باعث تعجبتون شده خیلی هم بدیهیه

مثل اینه که بپرسیم کیا دچار مسمومیت غذایی میشن؟ اونایی که غذا میخورن! 

 

اگه دنبال یه چیز ارزشمند نباشی خب دیگه ممکن نیست نسخه فیکش گیرت بیاد...

 

پاسخ:
آره ولی نکته دقیقا همینه، دنبال چیز ارزشمند بودن شما رو به چیز ارزشمند نمیرسونه، به همون نسخه های فیکش میرسونه
۱۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۰:۴۵ کامران وفایی

ایدئولوژی اعم از الهی و انسانی بودن انسان را به سمت سلب مسئولیت سوق می دهد. حس آزادی باعث آسیب پذیر شدن می شود. این ها تاب آزادی را ندارند.

آرامش ناشی از ایدئولوژی خروجی همین سلب مسئولیته

پاسخ:
بله ولی متن من درباره ایدئولوژی نبود، در واقع غالب این آدمهایی که گفتم هم از قضا ایدئولوژی خاصی ندارند، اصلا به اون سطح نرسیدند که بشه درباره ایدئولوژی اصیلی که بهش باور دارند حرف زد.
۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۵:۲۱ کامران وفایی

حتی باورمندی جدی به ایدئولوژی هم مهم نیست.ایدئولوژی اصلی و فرعی نداره . این یه خلط مبحث و سفسطه است. ایدئولوژی ایدئولوژیه. مثل جماعت مذهبی ساکن کشور که هر وقت در مورد جنایات باورمندان به مذهب باهاشون صحبت می کنی میگن این اسلام واقعی نیست.

اصلا بحث و صحبت با این ادما بی فایده است و مدت هاست هیچ بحثی باهاشون نمی کنم

شما حاضرین هیچوقت طلا نخرید چون ممکنه فیکش رو بهتون بندازن؟ 

حاضرید جنس برند نخرید چون ممکنه فیک باشه و قطعاتش همه قلابی و بنجل؟ 

اون زمانها که غذاها مستقیم از طبیعت و دار و درخت میومد و شناخت کاملی هم درموردشون وجود نداشت، اگه متولد اون دوران بودید حاضر بودید هیچ میوه و گیاهی نخورید چون ممکنه سمی باشه؟ 

شما باشید هیچوقت صخره نوردی نمیکنید چون ممکنه پاتون رو روی سنگی بذارید که محکم نیست و با کله بیفتید زمین؟ 

همیشه تنها می‌مونید، با کسی دوست نمیشید چون ممکنه آدم تاکسیک از آب در بیاد و زندگی‌اتون رو زهرمار کنه؟ 

 

 

دنبال هدف رفتن احتمالش زیاده که شما رو به بی‌راهه برسونه. نشون به اون نشون کسایی که به هدف ارزشمند میرسن واقعا محدودن

اما‌‌‌...

به راه بادیه رفتن به‌ از نشستن باطل! 

به هر حال احتمال موفقیت وقتی در حال حرکت به سمت هدفی خیلی بیشتر از اینه که کلا بزنی زیر میز و بگی هرکس دنبال چیز ارزشمند رفته فقط نسخه فیک گیرش اومده!

پاسخ:
اگه بخوام با چیزهایی که گفتین مقایسه کنم، کسی که دنبال طلا بره فقط برای این که طلا دوست داره خیلی احتمالش زیاده که از این موضوع زیان کنه تا کسی که دنبال طلا بره که از اون طلا برای گرفتن یا ساختن چیز دیگری استفاده کنه، دلیلش هم اینه که اولی دچار یه حرصی شده که مدام دنبال طلاست و بالاخره تو این جست و جو بهش طلای تقلبی میافته و زیاد هم ممکنه بیافته، دومی اما کسیه که برای یه نیاز دیگری دنبال طلاست و همون دفعه محدود کارش راه میافته و احتمالش کمتره که از اون ناحیه سرش کلاه بره.

من نمیگم دنبال هدف نریم، نمی دونم از کجای متنی که نوشتم این برداشت رو کردید، میگم «چیزهای ارزشمند» به خودی خود نمی تونن هدف باشن چون صرفا یه جامعه ای توافق کرده اینا ارزشمند هستند، اینا تو یه بستر و زمینه ای ارزشمند تلقی میشن این که یه هو خارج  از اون بستر و زمینه بپریم بریم سراغشون نه چیزی از ارزششون نصیبمون میشه و نه اصلا درست میفهمیم چرا ارزشمند بودند. اونی که تشنه است قدر آبو میفهمه نه اونی که صرفا شنیده آب خوبه ولی واقعا تشنه نیست.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی