ما دهه هفتادیها
امسال اولین سالی است که دهه هفتادیها 30 ساله میشوند، کم کم دانشگاه ها را خالی میکنند و وارد مشاغل و سمتها میشوند. من هم کمتر از یک سال دیگر 30 سال را تمام میکنم. راستش من نسل خودمان را دوست دارم، آخرین نسلی که دنیای بدون اینترنت و کامپیوتر را به یاد میآوریم، آخرین نسلی که توپ دو لایه را میشناسیم. نسلی که نه به اندازه دهه شصتیها از عالم و آدم طلبکار بودیم و نه به اندازه دهه هشتادیها کسی نگران ما و تربیت ما بود، حجم نوشته ها و حتی تعداد هشتگهای اینستاگرام راجع به ما کمتر از دهه شصتیها و هشتادیهاست، حتی جمعیت ما کمتر از دهه شصت و هشتاد است (اگر درست یادم باشد هرم سنی جمعیت ایران در سال 76 یک دره دارد، یعنی کم تولدترین سال بعد از انقلاب) و کمتر دیدهام کسی خودش را دهه هفتادی معرفی کند و کمتر دیدهام کسی بگوید که دهه هفتادیها فلان طور و بیسار روحیه را دارند و فکر کنم دقیقا به همین خاطر هم کسی خودش را دهه هفتادی معرفی نمیکند، اصلا دهه هفتادی بودن باید به چه چیزی دلالت کند؟ چه ویژگی خاصی داریم که دهه هفتادی بودنمان چیزی را عوض کند؟ کسی برای ما کلیپ نمیسازد، مطلب نمینویسد، نگاهمان نمیکنند و کسی ما را در هیچ زمینهای جدی نمیگیرد، شاید حتی خودمان هم خودمان را جدی نمیگیریم. همین بیادعایی و ساکت بودن نسلمان را دوست دارم، احساسم از نسل دهه هفتاد این است که یک گوشه بساط پهن کردهایم و سرمان به کار خودمان گرم است، نه به دهه هشتادیها و نوع بزرگ شدنشان حسادت میکنیم و نه ادعای تغییر دنیا و ترکاندن آینده را داریم، نه کسی از ما دلخور است و نه کسی از ما انتظار تحول عظیم دارد، به قول باشگاه مشت زنی، ما دهه هفتادیها، نسل وسط تاریخیم.
راست میگید دقت نکرده بودم که کسی خودشو دهه هفتادی معرفی نمیکنه. ولی من یه پستی داشتم(شاید پیشنویس باشه(؟)) که توش نوشته بودم دهه شصت اگه نسل سوخته باشه، دهه هفتاد نسل دود شدهست. از بس که هر کدوممون یه گوشهی دنیاییم.