پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

اعتماد

جمعه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۰، ۰۴:۵۶ ب.ظ

 

به نظر میرسه که ما آدما به طرز ناباورانه‌ای نقش «اعتماد» رو تو زندگی و روابطمون دست کم گرفتیم چون خیلی کم دیدم کسی راجع بهش صریحا حرف بزنه ولی جدیدا فهمیدم این مسئله اعتماد خیلی بنیادینه.

بذارید قصه رو از روابط شخصی شروع کنم که برای همه ملموس‌تره، دو تا دوست x و y داشتم که تنش‌های بینشون شدید شده بود و من به طور جداگانه باهاشون حرف زدم. با x که حرف زدم می‌گفت که من قبول دارم تو فلان موضوع و فلان موضوع کم گذاشتم ولی این کم گذاشتن‌ها در حدی نبود که y اینطوری با من رفتار کنه، مگه چی کار کردم؟ بعد از کلی حرف زدن آخرش بهش گفتم ببین، اصل قضیه اینه که y به تو اعتماد نداره، که حق هم داره، دقیقا زمانی که y شدیدترین نیاز رو به آدمای قابل اعتماد داشت تو بزرگترین پالس بی‌اعتمادی رو از خودت فرستادی و تمام این موضوع زیر سر اینه که تو اعتمادِ y رو نسبت به خودت از بین بردی به همین خاطر رابطه بین‌تون شکننده و غیر قابل تحمله و به همین خاطر هیچ خطایی از تو تحمل نمیشه.

بعدش این موضوع ذهنمو خیلی درگیر کرد، ما واقعا توی روابط شخصی به شدت به اعتماد نیاز داریم، من به سارا اعتماد دارم، به استاد راهنمام اعتماد دارم، به دوستانم اعتماد دارم و همگی این‌ها هم به من اعتماد دارند و.... حتی عجیب‌تر، من به آنلاین‌شاپ‌ها هم اعتماد دارم، وقتی یه کالایی رو هم مرجوع میکنم آنلاین شاپ هم به من اعتماد می‌کنه و .... واقعا بدون اعتماد نمیشه روابط شخصی و حتی تجاری رو کنترل کرد، نمیشه برای تک تک روابط  و کنش‌ها ضمانت قطعی و منطقی جور کرد، بعد از یه جایی واقعا باید اعتماد کنی، همین. بله ممکنه ضربه بخوری، ممکنه اعتماد فرو بریزه که معمولا دیگه جبران نمیشه، ولی بدون اعتماد نمیشه از یه حدی بیشتر پیشرفت کرد و جلو رفت. به طرز عجیبی اعتماد توی روابط بین ما آدما مهمه و ما معمولا ازش حرف نمی‌زنیم، یه جورایی مثل هوا که همیشه هست و همیشه باهاش نفس می‌کشیم ولی فقط وقتی نیست و داریم خفه می‌شیم میفهمیم که چه قدر چیز مهمی بوده.

اگه یه ذره قضیه رو تعمیم بدیم توی سیاست و مملکت‌داری هم اعتماد مسئله مهمیه، باخت اصلی جمهوری اسلامی سر قضیه هواپیما اعتماد مردم بود، آخرین ته‌مونده‌های اعتماد بخشی از مردم به حکومت تو این قصه خشکید و نتیجه‌اش رو توی انتخابات‌های بعدی شاهد بودیم، مجلس 40 درصد مشارکت داشت و توی ریاست جمهوری هم کلا 30 تا 40 درصد مردم رای درست و حسابی دادن بقیه یا ندادن یا رای باطله و اینا دادن که از نظر من پالس جدی اینه که آقا ما به شما اعتماد نداریم. تمام قیل و قال سر طرح صیانت هم اصلش برمی‌گرده به قصه اعتماد معترضین به حکومت که میگن ما اصلا اعتماد نداریم به شما که شیر اینترنت دست شما باشه. حتی توی سیاست خارجی هم این قضیه جدیه، جمهوری اسلامی الان کوچکترین اعتمادی به آمریکا نداره، از کجا معلوم که اگر توافقی بشه آمریکا دوباره نزنه زیرش؟ (هرچند شاید یه توافقی بشه ولی بازم مبناش نمی تونه جز اعتماد باشه، اونم در برابر کشوری که حجم اقتصادش با یه ضریب حداقل صد بزرگتر از اقتصاد ماست، هیچ راهی جز این نداریم که اعتماد کنیم هیچ اهرم فشار معقولی هم در برابر چنین ابرقدرتی نداریم)

اما حتی به نظرم توی موضوع پارادایم‌ها هم قصه دقیقا قصه اعتماده، اگه خواننده این وبلاگ و وبلاگ‌های قبلی من بوده باشید می‌دونید که توی سالهای گذشته دغدغه ذهنی جدی داشتم که چطور میشه ما به یه پارادایم ایمان میاریم؟ خلاصه بخوام بگم مشکل اینجاست که وقتی یه پارادایم مشترکی رو قبول کردیم، معیارهای قضاوت و داوری تحت پارادایم مشخص هستن ولی وقتی بحث داوری بین دو تا پارادایمه چی؟ معیارهای قضاوت و داوری اینجا چی هستن؟ چه فراپارادایمی وجود داره؟ کون که این قصه‌ها  رو ازش یاد گرفتم میگفت بعد از یه نقطه‌ای ما واقعا ایمان میاریم به پارادایم، اما من فکر می‌کنم کلمه درسترش اعتماده، ما بعد از یه نقطه‌ای به یکی از پارادایم‌ها اعتماد می‌کنیم و اگه از اعتماد جواب گرفتیم کم کم داخلش پیش می‌ریم و بیشتر اعتماد می‌کنیم.

این قضیه حتی توی بحث این آدمای ضد واکسن و اینا هم هست، معمولا این ضد واکسن‌ها فکر میکنن سفر به ماه هم دروغه و زمین هم تخته! چرا؟ من فکر می‌کنم جوابش ساده است، این آدما به علم و تکنولوژی اعتماد نکردن. ما چرا باور داریم؟ چون اعتماد کردیم، چون فکر می‌کنیم کسی که ادعا می‌کنه رفته ماه دروغ نمیگه، ما واقعا هیچ کدوممون نه در معرض شواهد مستقیم سفر به ماه بودیم نه در جریان ریز تحقیقات و ساخت واکسن بودیم و تعداد خیلی کمی مستقیما در معرض شواهد کروی بودن زمین قرار داشتیم ( من استثنائا در معرض شواهد کروی بودن زمین زیاد قرار داشتم، هم به خاطر سفر و تغییر عرض جغرافیایی و هم به خاطر دیدن ماه گرفتگی و هم به خاطر داشتن دوستان اون سر دنیا زمانی که اینجا شبه و اونجا روز، قصه تغییر فصل و اینا هم که جداست، اما خب بیشتر آدما واقعا در معرض مستقیم این شواهد نبودن)  با این اوصاف چرا وقتی شواهد دست اولی رو شخصا ندیدیم به اینا باور داریم؟ اعتماد!

صد البته اعتماد بی‌دلیل و بی قید و رو هوا نیست، ما معمولا دلایل نسبتا قانع کننده‌ای برای اعتماد کردن به این و اون داریم.  مثلا توی مورد واکسن نکته اینه که من سیستم دانشگاهی رو از نزدیک دیدم و می‌دونم که ساز و کارشون قابل اعتماده و نمیشه چیزی رو پیچوند یا پنهان کرد چون سیستم یه جوریه که سریع لو میره و همه می‌فهمن، واسه همین به واکسن اعتماد می‌کنم. حدس میزنم این ساز و کار در مورد چیزای دیگه هم مثل سفر به ماه یا تغییرات آب و هوایی هم برقراره و اگه کسی این وسط دروغ بگه سریع لو میره و آبروش میره. یا مثلا در مورد گروه دوستی کسی که به اعتماد اعضای گروه خیانت کنه معمولا طرد میشه و تمام مزایای اعتماد اعضای گروه رو از دست می‌ده که خب خیلی تجربه تلخ و سختیه. خلاصه اعتماد رو هوا نیست، قطعا دلیل و منطق داره، اما نکته اعتماد اینه که صد در صد و قطعی نیست، مثلا تو هیچ وقت نمی تونی صد درصد مطئمن باشی که دوستت هرگز بهت خیانت نمی‌کنه، ممکنه یه بار این کارو بکنه. همون طور هیچ وقت نمی‌تونی مطمئن باشی دانشمندان دروغ نمی‌گن، ممکنه تو مواردی به عمد حتی دروغ گفته باشن و .... اما به هر حال واقعا برای زندگی کردن مجبوریم اعتماد کنیم و چاره‌ای نیست. به نظر میرسه همچنان اگه بخوام به این قصه پارادایما فکر کنم باید به این فکر کنم که ما چطور اعتماد می‌کنیم، نکته واقعا تو همین سواله، کی باید اعتماد کنیم و کی باید رها کنیم؟

پ.ن1: حتی در مورد دینم اغلب موضوع اینه که ما به پیامبرها اعتماد می‌کنیم یا نه؟

پ.ن2: پس به نظرم آدمایی که به واکسن بدبین هستن، میگن سفر به ماه دروغه یا زمین تخته نه احمقن نه دیوانه‌ها و شامپانزه‌های عصر حجری هستن که اومدن تو قرن 21، اینا خیلی ساده آدم‌هایی هستند که به هر دلیلی به علم اعتماد ندارن، اگه می‌خواین قانعشون کنید باید سعی کنید اعتمادشون رو به علم جلب کنید نه این که تگ احمق روشون بزنید و باهاشون بجنگید. واسه همین این همه تاکید دارم که این نحوه از ترویج علم که بین مروجای علم الان هست به درد کسانی میخوره که از قبل هم به علم اعتماد دارن، نه باعث از بین رفتن خرافه میشه نه چیز دیگه، فقط شکافو عمیقتر میکنه.

پ.ن3: فکر کنم یه تحقیقی بود که توی جوامعی که نسبتا ملت وضع اقتصادی خوبی دارن، سطح اعتماد هم بالا هستش و حتی سطح هورمون‌های لازم برای اعتماد هم زیاده.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۰/۰۶/۲۶
احسان ابراهیمیان

نظرات  (۴)

۲۶ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۲۵ فاطمه ‌‌‌‌

من چند وقتیه به این فکر می‌کنم که هر کدوم از ما آدما، با هر سطح از تفکر و اعتقادی، یه چیزایی رو انتخاب کرده‌یم که بهشون اعتماد کنیم (شاید به تعبیر شما همون فراپارادایم باشه). تازه شاید اونقدری هم براش دلیل و منطق نداشته باشیم و بخشیش شهودی بوده باشه. شاید این فرایند خیلی هم آگاهانه نبوده باشه. اما به قول شما برای زندگی کردن مجبوریم بالاخره به یه چیزایی اعتماد کنیم. (حالا می‌تونه در مقیاس دین و علم و... باشه یا در مقیاس آدمایی که می‌شناسیم.)

البته تو این فکرای من کلمه‌ی «اعتماد» خیلی پررنگ نبود، الان با خوندن پست شما دیدم آره، کلمه‌ی درست همین اعتماد می‌تونه باشه.

پاسخ:
مشکل جدی وقتی پیش میاد که معیار ما برای اعتماد خیلی خوب نباشه و بهش اصرار هم بکنیم، معمولا اینجا وقتی اون فرد مورد اعتماد کاری بکنه که صراحتا اعتماد رو مخدوش کنه معمولا این ما هستیم که به لحاظ احساسی و از درون خورد میشیم.

درباره آنتی‌وکس‌هایی که مخالفت ایدئولوژیک دارن (نه لیبرتارین‌ها و مخالفت بر اساس فلسفه سیاسی) به نظرم بیشتر مسئله اینه که اگه به این یه پارادایم اعتقاد ندارید، باید به کل اون پارادایم کافر باشید. اگرچه من چنین چیزی نمیگم، افراد جامعه حق دارن از اعمال قدرت و اراده استیت‌ها در امان باشن، حتی اگر متناقض باشن.

https://ncase.me/trust

پاسخ:
منم کاملا موافقم که اعتقاد نصفه نیمه به پارادایم کار بیخودیه، احتمالا اگر با کسی از این جماعت رو به رو بشم و بخوام باهاشون حرف بزنم از همین میگم که این کار شما نصفه نیمه گرفتن یه پارادایم کامله.

مرسی از این لینک بازی، من از اینا خیلی دوست دارم D:

یه ایه هست توی قران که مضمونش اینه، اگر دین ندارید پس از هوای نفس خودتون پیروی میکنید؟

من سالها گاه و بی گاه بهش فکر کردم، به نظرم همین ایه جواب کافی هست. اعتقاد یا اعتماد هیچوقت از بحث کلامی صرف خارج نمیشه، مگر اینکه بر مبنای خاصی باشه، این مبنا هم یا وحی یا هوای نفس ماست، چون هیچوقت نمیتونی بفهمی راهی که رفتی درسته یا نه چون نمیدونی نتیجه چیه بخای ارزیابی کنی.

 

شما یکم خشمگین شدی به نظرم! حساس نباش، ادما متفاوتن در تصمیم های جزیی نمیشه به همه ایراد گرفت هرکسی خلقی و نوعی دید داره، من به عنوان مسلمان فکر میکنم هرکسی تا وقتی به اصول دینی و عدم انجام گناهان کبیره وفاداره ازاده تا مطابق فکر و اراده خودش عمل کنه.

 

 

پاسخ:
من نفهمیدم چرا میگین خشمگین شدم؟ نسبت به چی؟ کی؟ ضد واکسن ها؟ اتفاقا من میگم خشم نسبت بهشون بیخوده، باید قانعشون کرد نه که باهاشون جنگید.

سلام.

فکر می‌کنم این پست یکم بزرگنمایی داشت درباره نقش و لزوم اعتماد کردن. یک چیزی که یادش افتادم همون بازی nicky case بود که نشون می‌داد چطور اعتماد کردن می‌تونه توی روابط فردی ادامه‌دار برای همه سودمندتر باشه. ولی همه‌جا اینطوری نیست. مثلا اعتماد به آنلاین‌شاپ‌ها که گفتید به نظرم توجیهی نداره (شخصا ترجیح میدم بدونم یک سازوکاری وجود داره که اگر اون فروشگاه سرم کلاه گذاشت یک دست آویزی دارم برای گرفتن حقم. حالا شاید بشه گفت اعتماد به اون سازوکار و اهرم قانونی لازمه). یا اینکه یکی از استادهای دانشگاه‌مون روی این نکته تأکید می‌کنه که توی جامعه علمی همیشه فرض بر بدبینیه، بر اینکه کار شما غلطه و باگ داره مگر اینکه عکسش رو بتونید نشون بدید. خب توی این فضا هم به نظرم اصل اعتماد نکردن هست که کار رو درست جلو می‌بره.

جایی که درباره سیاست خارجی گفتید هم یاد این پست افتادم که اتفاقا در جواب اینه که چرا اعتماد توی روابط بین‌الملل جایگاهی نداره :

https://t.me/ahmadzeidabad/1299

اونجا که گفتید چطور میشه بین پارادایم‌ها قضاوت و داوری کرد برام جالب بود. خودتون جوابی دارید براش؟

پاسخ:
سلام،

راستش من خیلی تازه دارم به این موضوع فکر میکنم ولی فکر می کنم نهایتا باید اعتماد کنیم. منظورم اعتماد بدون دلیل و رو هوا نیست، اعتماد بی دلیل قطعا احمقانه‌است، منظورم اینه که حتی وقتی عدم قطعیت وجود داره ما نهایتا از یه حدی که عدم قطعیت کمتر میشه دیگه اعتماد میکنیم (بسته به تجربه های ما این حد عدم قطعیت میتونه متفاوت باشه واسه همین بعضیا با این حد از عدم قطعیت به آنلاین شاپ ها اعتماد میکنن و شما نه، آستانه عدم قطعیتتون متفاوته) اما صحبتم اینه که هیچ وقت قطعیت کامل وجود نداره و ته روز مجبوریم به بخشی از قضیه اعتماد کنیم، تو بعضی مسائل بیشتر و تو بعضی مسائل کمتر. مشکل روابط خارجی ایران و آمریکا هم اینه که مبنای مشخصی برای اعتماد وجود نداره.

روابط درونی جامعه علمی پیچیده‌تر از اینه که با یه اصل بشه توضیحش داد، درون جامعه علمی نه اصل بر اعتماده نه اصل بر بدبینی، اون استادتون خواسته فعالیت علمی رو دراماتیزه کنه و مثلا روحیه پرسشگری و انتقادی رو یاداور بشه ولی فعالیت علمی پیچیده تر از این حرفاست، ولی کلا منم اصلا منظورم روابط درون جامعه علمی نبود، حتی اگه تئوری استادتون رو قبول کنیم که اصل درون جامعه علمی بر بدبینیه اتفاقا این دلیل محکمیه که از بیرون بشه به کلیت جامعه علمی اعتماد کرد چون اگه کسی دروغ بگه به خاطر بد بینی درونی جامعه علمی اون دروغ آشکار میشه و این یعنی جامعه علمی یه جامعه قابل اعتماده.

و دست آخر این که این پرسش آخری شما دغدغه چندیدن ساله منه و نمی دونم واقعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی