پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

روزگاری، من

يكشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۰، ۰۲:۱۷ ب.ظ

یک زمانی عادت داشتم وقتی کسی جایی چیزی میگفت که به نظرم غلط بود مستقل از این که او کیست و چه جایگاهی دارد سریع با او بحث می‌کردم، ایده‌ام این بود که اولا حقیقت مهمتر از هر چیز دیگری است، ثانیا این که، یا او راست می‌گوید و دلیلی قانع‌کننده دارد که من را قانع کند تا حقیقت را بفهمم، یا من راست می‌گویم و اگر راست می‌گویم باید بالاخره قانع‌اش کنم و بفهمم که حقیقت آن بود که می‌دانستم.

 

مدت طولانی است که دیگر این کار را نمی‌کنم، دلیلش ترکییبی از تجربه و بی‌حوصلگییِ نزدیک شدن به میان‌سالی(!) و شناخت بیشتر آدم‌هاست. فهمیده‌ام ( و هنوز متعجبم که چرا چنین است) که آدم‌ها اهمیتی به حقیقت نمی‌دهند، آدم‌ها در اکثر قریب به اتفاق مواقع به دنبال دفاع از خودشان هستند نه فهمیدن حقیقت، مغز ما در طی صدها میلیون سال برای بقا و حفظ خودش تکامل پیدا کرده نه دریافتن حقیقت، به همین خاطر است که تعلقات دینی و قومی و مذهبی و زبانی و ملی و گروهی و .... همیشه برای ما بسیار مهمتر از حقیقت بوده و مغز ما تکامل پیدا کرده تا علی‌رغم این که حقیقت چه باشد، فقط از خودش و گروهش دفاع کند. در چنین شرایطی بحث کردن می‌تواند بسیار فرسایشی باشد آن هم وقتی همدلی بین طرفین وجود نداشته باشد (همچنان معتقدم بحث به شرط همدلی چیز مفیدی است).

 

من کباده آزاداندیشی به دوش نمی‌کشم، این صفتم را در اثر تلاش و مجاهده به دست نیاورده‌ام، از اول با من بوده، اگر حقیقت برایم مهمتر از بقیه چیزهاست به این دلیل است که احساسات اندکی دارم، در فهم احساسات خودم هم عمیقا دچار مشکل هستم و همیشه به نظرم چیز محو و نامفهومی می‌آمده و به سختی می‌توانستم مسائل را از پنجره احساسات ببینم، برعکس حقایق را خیلی بهتر می‌فهمیدم، درونگرا و منزوی بودنم هم باعث شده بود هرگز خودم را عضو برجسته گروهی خاص ندانم و آنچنان نفهمم که «احساس تعلق» یعنی چه، به خاطر همین همیشه بستگی‌های گروهی کمی داشتم و می‌توانستم بفهمم چه کسی دارد حقیقت را فدای بستگی گروهی خودش می‌کند.

 

پ.ن: اخیرا دعوای پان‌ترک‌ها و ایرانشهری‌ها را دیده‌ام، پان‌ترکهایی که می‌گویند ارامنه کمتر از 100 سال است که هستند و ترک‌ها هفت هزاز سال است که در اینجا ساکن‌اند و نسل کشی ارامنه که کلا ساختگی است و کوروش هم وجود ندارد، ایرانشهری‌هایی که زبان مادری مردم ایران باستان را فارسی می‌دانند و فکر می‌کنند برابری زنان وجود داشته و ترکی شدن ایران در اثر حمله وحشیانه مغول‌ها رخ داده و فارسی را فردوسی زنده نگه داشته و .... قبلا اگر با چنین حجمی از مزخرفات رو به رو می شدم سریع‌السیر طرف را دو شقه می‌کردم، الان می‌خوانم و رد می‌شوم، همین!

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۰/۰۹/۲۸
احسان ابراهیمیان

نظرات  (۱)

من هنوز خونم به جوش میاد کماکان ولی با شدت کمتر. راستش اینکه آدما اینجوری‌ان، حس ناامیدی عمیقی می‌ده... و از طرفی هم، باعث شده وقتی یکیو پیدا می‌کنم که برخلاف این جریانه، دودستی بهش بچسبم. فکر کنم کمن.

پاسخ:
شاید چند درصد فقط

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی