بچهتر که بودم فکر میکردم مهمترین مسئلهای که در جهان وجود داره مسائل علمیه، توی آسمونها چه خبره؟ ماده تاریک چیه؟ چرا انفجار بزرگ رخ داده؟ به نظرم این واقعیت که اندازه بشر تو جهان هیچ حساب میشه، باعث میشد که دیگه بقیه مسائل زمینی به طور کلی بیربط محسوب بشند.
هنوز هم علاقه من به مسائل علمی از بین نرفته اما الان که بزرگتر شدم فهمیدم مهمترین مسئله انسان با جهانِ اطرافش، از آدما گرفته تا محیط زندگی تا حتی کل کیهان، احساسی هست که نسبت به اون داره نه جزئیات مسائل علمی.
پ.ن: توی وبلاگ قبلیم یه بار درباره این تحول ذهنی خودم مفصل نوشته بودم که از کجا شروع شد و چطور پیشرفت و چرا به اینجا رسید، شاید قدرتمندترین نقطه عطفش عاشق سارا شدن بود، شاید بعدا حوصله کنم و دوباره بنویسم.