پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

از خاطرات دو سال پیش

سه شنبه, ۷ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۳۴ ب.ظ

اون موقعی که دلم گرفته بود و زمان غروب موقع برگشت بود، چشم نگران و مضطربم بی‌اراده دنبال یکی می‌گشت و سینه‌ام سنگین بود، گفتم بذار با آهنگِ شعر این لحظات رو رد کنم اما یه‌هویی و بی‌مقدمه یه صدای آشنایی، یه صدای خیلی دور اما خیلی آشنایی، با نغمه‌ی سازی که هم‌نوای کلامش بود این شعرو توی گوشم خوند:


یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست، جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست.....
یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین، در یکتای که و گوهر یک دانه کیست

بعدش توی دلم پیچید که پس شاید دست ما اینقدرا هم که فکر میکنیم ازش دور نیست.

 

زندگی واقعا عجیبه، مرگ عجیب‌تر...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۰/۱۰/۰۷
احسان ابراهیمیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی