پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

ماندن در ایران2

جمعه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۲۶ ق.ظ


بعد از سحری رفتم فیس‌بوک، عتیقه است، مخصوصا در دنیای رنگی و شوآف اینستاگرامی امروز ایران، اما دوستانِ خارج رفته‌ام تقریبا همه فیس‌بوک هستند! و «همه چی نوش خوبه الا رفیق ». کمی گشتم ببینم بچه‌ها کجا هستند، و خُب، ظاهرا من تنها کسی هستم که ایران مانده‌ام.

یکی دیگر از تردیدهای ایران ماندن برای من این است که معمولا (یعنی به طور معمول، یعنی غالبا، یعنی اکثرا!) کسانی که دوره دکتری در جایی باشند برای ادامه زندگی هم همانجا می‌مانند. نمی‌دانم دلیل عمیقی دارد یا نه اما ما برای خودمان این‌طور توجیه کردیم که: دوره دکتری همزمان با دوره حساسی از زندگی است، دوره‌ای که هویت شخص به عنوان یک بزرگسال مستقل شکل می‌گیرد، و این هویت به عنوان بزرگسالِ مستقل معمولا هر جا شکل بگیرد همان جا باقی می‌ماند. حالا جای تردیدش برای من این است: من که ایران ماندن را برای دکتری انتخاب کردم، آیا مابقی زندگی‌ام را دارم در ایران حبس می‌شوم؟ قسمتی از این تردید قطعا صرفا به حسِ «حبس» برمی‌گردد، این که تصمیمی وجود دارد که کنترل زِد ندارد، دکمه برگشت بدون هزینه ندارد! که البته اگر خارج از ایران را هم برای دکتری انتخاب می‌کردم باز این قسمتِ «حبس» باقی بود، بالاخره ما چند سالی می‌شود وارد مرحله‌ای از زندگی شده‌ایم که باید تصمیم بگیریم، تصمیماتی که زندگی ما را می‌سازند، ما را منحصر به فرد می‌کنند و بازگشت از آنها بسیار پرهزینه و در خیلی از موارد غیر ممکن است.

اما قسمت دیگری از این تردید در مسابقه «رفتن» آدمها و وضع اقتصادی و سیاسی ناپایدار ایران است. و قسمت مهمتری از تردید که ایران تا حدی از نظر علمی منزوی است. هم منزوی و هم بیابان، بیابانی خالی، البته این قسمت آخری را دارم جو می‌دهم، به طرز حیرت‌آوری بچه‌هایی که سالِ ما برای دکتری مانده‌اند به شدت خوب هستند، در سطحی که هر کدام‌شان می‌توانستند ادمیشن بسیار خوبی بگیرند اما به هر حال مانده‌اند و این یک فرصت طلایی است. پس بنا بر این تنها همان قضیه اوضاع ناپایدار و سطح پایین کیفیت زندگی در ایران باقی می‌ماند (منظور از سطح پایین، دستِ کم برای من، فساد و اوضاع ناپایدار است به علاوه دسترسی کمتر اقتصادی به چیزهای تفننی مثل دوربین یا تلسکوپ و...) و البته این آزاردهنده نبود اگر نمی‌دیدم از رتبه یک کنکور گرفته تا دانشگاهِ آزادِ واحد دارقوزآباد سفلی برای رفتن تلاش می‌کنند!

خیلی که توی این افکار عمیق می‌شود تَهَش معمولا به این می‌رسد: که چی!؟! واقعا ما قرار است چه کار کنیم؟ کیفیت زندگی‌مان را با رفتن بهتر کنیم؟ واقعا قرار است خوب درس بخوانیم؟ که چی؟! قرار است در این زندگی چه کار کنیم؟ راحت باشیم؟ اصلا مگر می‌توان راحت بود؟ اصلا مگر باید راحت بود؟ من در ایران ماندم چون می‌خواستم از فیزیک لذت ببرم و نمی‌دانستم (هنوز هم نمی‌دانم) که آیا رفتن تاثیر مثبتی در این لذت بردن داشت؟ شاید بگویید لذت بردن از فیزیک که چی!؟ این یکی دیگر جواب دارد! ما بالاخره قرار است شغلی داشته باشیم و پول در بیاوریم، چه بهتر که این شغل تفریح آدم باشد :دی

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۱۱
احسان ابراهیمیان

نظرات  (۱)

درباره جملات  آخر: 

با برخی تعاریف از شغل، مغایر است! (چون طبق اینان، فعالیتی که پول نتراورد، شغل نیست!)

 

 

تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان

پاسخ:
آره خب درک می‌کنم کار علوم پایه گاهی از حداقل درامد لازم برای زندگی هم کمتر درامد داره در ایران

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی