رصدهای آوا
مدتهاست که احساس میکنم رصدهای آوا مثل سابق نیست، حس و حال سابق را به من نمیدهد، دقیق تر بگویم مثل سابق حین رصد حس خوب ندارم. نمیدانم، نمیتوانم درست تفکیک کنم که موضوع چیست، شاید به خاطر این باشد که من جمعیتِ رصد کننده را دیگر خوب نمیشناسم. این جمله تا حدی دو پهلو است. نشناختن و غریبگی با جمع یک معنی اش همین است که قبلا بچههای فروم رصد میآمدند که مجازا صبح تا شب را با آنها میگذراندیم و خوب میشناختمشان و حالا که آدمها را خوب نمی شناسم کمی احساس غریبگی میکنم. اما این غریبگی یک معنی شاید عمیقتری هم دارد، قبلا حس میکردم آدمهایی که رصد میآیند، دغدغهشان علم، فهمیدن و کنجکاوی است، دغدغه من از رصد همین بود! اما حالا احساس میکنم دغدغهی آدمها از رصد آمدن، تفریح، خوشگذرانی، طبیعتگردی، ریلکس کردن و در بهترین و فنیترین حالت، عکاسی است که خُب، تقریبا هیچ کدام دغدغه من نیستند و این برای من آزاردهنده است، حس میکنم من به این جمع تعلق ندارم و در آن اضافیام.
نمیدانم شاید هم کل این حس بد یک فرایند آشوبناک و بیدلیل باشد که حالا مغز من دارد برای توجیه این حس بهانه تراشیهای فلسفی جور میکند! البته فارغ از احساسات و بهانه تراشیهای من تفاوتهای غیر قابل انکاری بین رصدهای گذشته و امروز آوا وجود دارد که این حس بد به دیده شدن این تفاوتها از طرف من کمک کرده: از جمله همین که اعضا از فروم بودند و حالا نیستند. این که قبلا رصدها کمتر جنبه مالی داشت و طبیعتا کمتر جدی بود و حالا بیشتر (و طبیعتا پیامد این جدیت ارتقا کیفی رصد، به معنی کیفیت فنی آن است). این که قبلا بیشتر آدمها تلسکوپ می آوردند و رصد می کردند و اسکچ و عکاسی و عکاسی عمق. حالا همه دوربین میآورند و دنبال عکسِ نمای باز خوب برای اینستاگرامشان هستند!
این دغدغههای متفاوت نه خوب است نه بد، قبلا آن طور بوده و حالا این طور، منتهی من هنوز در دوران قبلا ماندهام و با توجه به این که طبیعتا آدمها نظام ارزشیشان را مطابق با درونیاتشان انتخاب میکنند از نظرِ من و از جایی که من ایستادهام و دنیا را تماشا میکنم اوضاع خرابتر شده و این که حس خوبی نداشته باشم تا حدی طبیعی است.
پ.ن1: البته گمان نمی کنم این تغییر فضای رصدهای آوا مختص آوا باشد، احتمالا همه تورهای رصدی همین طوری هستند. اینستاگرام در این بین بیتاثیر نیست.
پ.ن2: از جمله دیگر خوبیهای اینستاگرام این است که وبلاگ را از رونق انداخته و من راحت اینجا مینویسم! در حالی که احتمالا در اینستاگرام باید دست به عصاتر میبودم چون عمومیتر است. میدانم احتمالا حتی با توجه به این که لینک وبلاگ، بالای پیج اینستاگرامم هست، کسی حس و حال کلیک کردن و خواندن این متن طولانی را ندارد و احتمالا هم کسی از دستاندرکاران رصد اینجا را نمیخواند تا ناراحت شود اما اگر گذرش افتاد و خواند ناراحت نباشد، من واقعا گلایهای از آنها ندارم و رصدهای اخیر به لحاظ فنی کاملا بی عیب و نقص برگذار شده، من فقط دیگر با فضای آدمهای جدید ناسازگارم همین.