پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

پی‌آمد

پی‌آمدِ آنچه بر من می‌گذرد

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

علم و فلسفه تحلیلی

يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۹، ۱۰:۳۴ ق.ظ

 

معروف است که دو گرایش عمده در دنیای فلسفه وجود دارد: تحلیلی و قاره‌ای، صرف نظر از این که چه قدر این دعوا و مرزبندی جدی است و وقتی وارد جزئیات فنی هر دو فلسفه می‌شویم چه قدر این دعوا را می‌توان صورت بندی کرد، اما یکی از تفاوت‌های این دو گرایش فلسفی کمابیش شبیه تفاوت بین ارسطو و افلاطون است؛ از نگاه بیشتر فیلسوفان تحلیلی دنیا از اشیای منفرد و قائم به ذات تشکیل شده و هیچ واقعیت یکپارچه یا روحی در پس واقعیت یا چنین چیزی وجود ندارد. کره زمین مجموعه ای از اتمها است و هیچ مادر طبیعتی در کار نیست، موجودات زنده مجموعه‌ای از سلول ها هستند که با هم همکاری می‌کنند و نامی که برای مثال ما به «سگ» اطلاق می‌کنیم صرفا یک وسیله «کار راه انداز» در زندگی است و هیچ مفهوم متعالی از «سگ» وجود ندارد. به خاطر همین هم اساسا فلسفه تحلیلی چیزی مثل ذهن، اراده آزاد یا آگاهی یا روح را نمی فهمد. همین نگاه تحلیلی به جامعه هم وجود دارد، فیلسوفان تحلیلی گرایش دارند جامعه را به صورت مجموعه‌ای از افراد ببینند و چیزی به اسم روح ملی یا ملت واحد چندان برایشان معنی‌دار نیست و معمولا تجربه‌های بانیان فلسفه تحلیلی هم از چنین چیزهایی به شدت منفی بوده است: حلقه وین در آتش جنگ جهانی از هم پاشید که آلمانی‌های طرفدار ملت واحد آلمان آن را به راه انداختند،  راسل لیبرال هم که هر دو جنگ جهانی را با چشم خود دیده بود، دل خوشی از این حرفها نداشت و ترجیح میداد به افراد اصالت بدهد نه به جامعه، پوپر هم که در جوانی دوستش را به خاطر کشمکش‌های کمونیستی از دست داده بود شدیدا دشمن چیزی مثل «جامعه واحد» بود و از فردیت مقابل دولت دفاع می‌کرد. سوی دیگر این دعوا قاعدتا قاره‌ای‌ها هستند که لااقل از دید تحلیلی‌ها چنین به نظر می آید که به وحدت و یکپارچگی واقعیت در پس کثرت ظاهری آن اعتقاد دارند و اصولا یکی از جدی ترین ستون‌های فلسفه قاره‌ای پدیدار شناسانی هستند که ب بسم الله از ذهن شروع می‌کنند و جامعه‌شناسی آنها هم کمابیش متاثر از این دیدگاه است و به روح جمعی و نیروهای محرک اجتماعی و طبقات جامعه و چنین مفاهیمی علاقه دارند.

اما چیزی که در این میان برای من جالب است علاقه تناقض‌آمیز بیشتر فیلسوفان تحلیلی به تشخیص کلیت واحدی به نام «علم» است. فیلسوفان تحلیلی معمولا ( و نه همیشه) طرفدار علم هستند و حلقه وین و پوزیتویست‌های منطقی اساسا به خاطر همین طرفداری بود که فلسفه علم را به طور جدی پیگیری کردند، برای این که نشان دهند کلیتی واحد به نام «علم» وجود دارد که روشهای آن عقلانی است و تنها معرفت قابل اتکا و مطمئن، معرفت علمی است و فیلسوفان باید از «روش علمی» پیروی کنند تا معارف آنها هم قابل اتکا باشد.

تقریبا می‌توان گفت پروژه یافتن «روش علمی» و چیزی که کلیت علم را یکپارچه کند اصولا درون فلسفه علم شکست خورده است. البته دور و بری های من هنوز اصرار دارند که شکستی در کار نیست و مدام نهیب می‌زنند که «ایمان داشته باشید رفقا» ولی اتفاقا به نظر من این شکست جدی است و طنز ماجرا اینجاست که به نظر من ریشه این شکست در وفاداری برخی فیلسوفان در حفظ همین نگاه کثرت گرایانه فیلسوفان تحلیلی به جهان است: تامس کوهن می‌گوید که به جای فلسفه بافی به خود علم نگاه کنید تا ببینید دانشمندان یک مجموعه بزرگ از انسان‌ها هستند که کارهای آنها در بهترین حالت صرفا به هم شباهت خانوادگی دارد و هیچ کلیت واحدی یا روش واحدی ندارند، پارادایم‌هایی کمابیش جدا از هم هستند که هر کدام درون خودشان الگوها و روشهای مشخصی برای تحقیق دارند و ممکن است دو به دو با هم اشتراکات زیادی داشته باشند اما هیچ روشی که در تمام پارادایم‌ها مشترک باشد وجود ندارد و هیچ کلیت واحد یا روح واحدی به اسم علم وجود ندارد و صرفا همین آدمها هستند و کارهایشان. هیچ تصویر یک پارچه‌ای به اسم تصویر علم از جهان وجود ندارد و مفهومی به اسم «دستگاه معرفتی علم» اساسا بد تعریف است. تمام این داستان متاثر از ویتگنشتاین دوم است که او هم میانه خوبی با علم نداشت. حتی کواین هم که شدیدا دوستار علم است، تعریف علم را بسیار گسترده در نظر می‌گیرد طوری که تقریبا اکثر معارف بشری را شامل می شود و خیلی نمی‌توان به آن برای تعریف علم تکیه کرد.

پ.ن1: جدیدا سر ماجرای واکسن، دوباره این بحثهای علم و روش علمی و جدا کردن آن از شبه علم بسیار داغ شده و انبوه نوشته و استوری و پادکست راهی دنیای مجازی شده که آی ملت در دعوای بین کلیت علم و کلیت خرافه، طرفدار علم باشید تا رستگار شوید. البته که من هم میگویم واکسن بزنید اما لزومی نمی بینم در این دعوا از «دین» جدیدی به اسم علم دفاع کنم. واکسن چیز مفیدی است اما تشخیص کلیت واحدی به اسم علم و دفاع از آن ربطی به واکسن ندارد. مخالفت فایرابند با علم هم در واقع مخالفت با خود علم نیست، مخالفت با ارتقا علم به سطح یک دین جدید است. از همینجاست که می‌گوید بشر خدا را در دوره روشنگری از در بیرون انداخت اما خدا با لباس علم از پنجره داخل شد! خلاصه این شد که این یادداشت را نوشتم.

پ.ن2: فکر کنم همین طوری می‌توان از این ایده هم دفاع کرد که کلیت واحدی به اسم دین وجود ندارد، آنچه که هست مجموعه‌ای از آدمها و متون است. جالب اینجاست که در علم هم وقتی میگویند که علم با بمب اتم و تکنولوژی، باعث نابودی سیاره و بشریت می شود، علم‌گرایان می گویند که این خود علم نیست و استفاده نادرست از علم است! درست مثل دیندارانی که وقتی از داعش و غیره صحبت می شود می گویند که اسلام واقعی این نیست! به نظر من در هر دو جبهه باید این ایده «ذات دین» یا «ذات  علم» را رها کنیم، هر چه که هست مجموعه‌ای از آدم‌هاست.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۱۱/۲۶
احسان ابراهیمیان

نظرات  (۴)

۲۶ بهمن ۹۹ ، ۱۶:۳۸ بهراد ایکس

این‌ها که فرمودید درست ولی ویتگنشتاین خودش پاسخ رو داده. «مجموعه‌ای از خصوصیات ثابت وجود ندارد که بتوان بر اساس آن تعریف کرد که «بازی» چیست، بلکه مجموعه‌ای از خصوصیات هستند که بیشترِ بازی‌ها، بیشترِ این خصوصیات را دارند.»

و من حس می‌کنم این قضیه که ما به دنبال یک روش همه‌شمول برای روش علمی باشیم یکم مسخره‌ست. اگر چنین چیزی باشه به این معنیه که فکر کردن و دانش به انتهای خودش می‌رسه و به نقطهٔ پایانی علم می‌رسیم، نمی‌رسیم؟ من حس می‌کنم ما اگر به جای دنبال علم و روش درست بودن، به روش‌های نادرست علمی بپردازیم و اون‌ها رو بررسی کنیم بیشتر پیشرفت می‌کنیم تا وضع فعلی.

پاسخ:
نکته اینه که شباهت خانوادگی از نوعی که ویتگنشتاین برای تعریف بازی استفاده میکنه برای دفاع از یکپارچگی و عقلانیت علم کافی نیست، برای همینه که فیلسوفان علم اولیه دنبال روش همه‌شمول علمی بودن تا بتونن از عقلانیت علم در برابر بقیه معارف دفاع کنند، مگر این که کلا نگران مقوله عقلانیت توی علم نباشید. و این که وجود روش یکتا به معنی تموم شدن علم نیست، روش علمی یه چیزه و مجهولات علم یه چیز دیگه است، مجهولات با روش علمی (اگه وجود داشته باشه) کشف میشن ولی قرار نیست تموم بشن. هر چند اساسا وجود روش علمی زیر سواله، برای شاخه های متفاوت روشهای متفاوت وجود دارن اما هیچ روش یکتایی در کار نیست.
۲۶ بهمن ۹۹ ، ۲۱:۳۶ بهراد ایکس

ببینید خب پرگماتیزم مسئله هست. علم هم ارادهٔ معطوف به باوره (مثل دین و اخلاق) و اگر بخواید دنبال اثبات متافیزیکی بخوایم بگردیم که ره ما به ترکستانه. این گفتهٔ ویتگنشتاین به این منظور نیست که بگه روش علمی درست و منطقیه، به این معناست که روش علمی بهترین روشه، پس منطقیه که از اون پیروی کنیم، نه از آلترناتیوهای غیرعلمیش. در مقام فلسفه نباید یقین داشت ولی در مقام زندگی (که بنده وظیفهٔ فلسفه رو در راستای زندگی‌کردن بودن می‌بینم) اعتقاد نداشتن به روش علمی می‌انجامه به شامپانزه‌هایی که می‌بینیم. یکی از این شامپانزه‌ها اخیراً گفته که «زدن واکسن کرونا شما را همجنسباز می‌کند.»

پاسخ:
من نفهمیدم کدوم جمله ویتگنشتاین رو میگین؟ 

ولی در مورد اون شامپانزه بگم که تجربه نشون داده مشکل اون شامپانزه عدم اعتقادش به روش علمی نیست، شما اونو به علم معتقد کنید به مقام انسانیت صعود نمیکنه، بلکه شامپانزگی خودشو رو به صورت علمی ادامه میده. فقط علم تبدیل میشه به یک دین جدید، چیزی که کسی مثل فایرابند ازش میترسه و در موردش هشدار میده.
۲۷ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۳۴ بهراد ایکس

«مجموعه‌ای از خصوصیات ثابت وجود ندارد که بتوان بر اساس آن تعریف کرد که «بازی» چیست، بلکه مجموعه‌ای از خصوصیات هستند که بیشترِ بازی‌ها، بیشترِ این خصوصیات را دارند.»

 

چیزی هم که فرمودید درست، ولی اینجا ایراد از علم نیست، ایراد از شامپانزه و سیستم آموزشیه. بنده به شخصه به این جمله از تواین که می‌گه آدم‌ها احمق به دنیا نمیان، بلکه احمق به بار میان اعتقاد دارم. اگر بخوایم چیزی رو به عنوان راه حل در مسیر رسیدن به مدرنیته معرفی کنم، اون چیز چیزی جز آموزش نیست. اگر به همون شامپانزه تفکر سنجش‌گرانه یاد داده می‌شد زمین تا آسمون تغییر می‌کرد، نمی‌کرد؟ چرا من و شما شامپانزه نیستیم؟!

پاسخ:
آها این جمله؟ بازم آخه ربطشو به دفاع از علم و روش علمی نفهمیدم، این که بیشتر چیزایی که ما اسمشونو میذاریم علم بیشترِ یه مجموعه از خصوصیات رو دارند چه ربطی به این داره که بگیم "روش علمی بهترین روشه، پس منطقیه که از اون پیروی کنیم، نه از آلترناتیوهای غیرعلمیش" چیزی که من بیشتر از اون جمله میفهمم اینه که تعریف جامع و مانعی از بازی وجود نداره به همین طریق تعریف جامع و مانعی از علم هم وجود نداره چه برسه به روش علمی.


آره اهمیت آموزش و تفکر سنجشگرانه بر کسی پوشیده نیست ولی تفکر سنجشگرانه و تفکر علمی (با همون معنی شباهت های خانوادگی) صرفا با هم اشتراک دارن، نه مساوی همن نه حتی لزوما یکی زیر مجموعه اون یکیه. من قبول دارم که اگر اکثر جامعه تفکر سنجشگرانه رو یاد بگیرن مشکلات زیادی حل میشه (البته نه همه یا حتی بخش بزرگی از مشکلات). حتی واقعا مطمئن نیستم مشکل اون شامپانزه عدم وجود تفکر سنجشگرانه باشه، مشکل پیروانش قطعا اینه ولی خودش نه
۲۸ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۳۴ بهراد ایکس

بنده باز بحث رو برمی‌گردونم به پرگماتیزم. شما می‌فرمایید که چون ادله‌ای برای قبول قطعی منطقی بودن علم نداریم، پس نمی‌تونیم بگیم بهترین روشه. بفرمایید که بهترین روش از نظر شما چیه؟

من حس می‌کنم این حد از ایده‌آل‌گرایی و تفکر انتزاعی می‌تونه منجر بشه به فلج فکری. به همین علت من روش علم رو بهترین روش برای دریافت چیستیِ هستی می‌دونم. اگر روزی روش بهتری اومد، روشم رو تغییر می‌دم. خوبی علم اینه که مثل دین مطلق نیست. البته به قول توماس کون یه عده هستند که با علم به شکل دین برخورد می‌کنن که بحث دیگریه اون قضیه و بنده خودم معتقدم که علم زمانی ارزشش رو از دست می‌ده که با اون به شکل یک ایدئولوژی برخورد بشه، نه یک ابزار منطقی.

بحث تفکر سنجش‌گرانه رو هم کلی عرض کردم و در کانتکس فلسفهٔ علم نبود حرف‌هام.

پاسخ:
آهااا، حالا رسیدیم به جایی که من میخوام :دی خب چرا دنبال بهترین روشیم کلا؟ من کلا مشکلم با اینه که دنبال یه مجموعه از بهترین روشها یا همچین چیزی هستیم، چنین چیزی وجود خارجی نداره، تنها راه چاره اینه که بشینیم  مورد به مورد مسئله به مسئله فکر کنیم، هر مسئله ای توی یه زمینه و بافتی به وجود میاد به یه هدفی یه روش خاصی می طلبه برخورد باهاش، اگه زمینه و بافت عوض بشه روش برخورد با مسئله هم عوض میشه. اگه بدون در نظر گرفتن زمینه و بافت علم، روشهای اون رو به مسائل دیگه تعمیم بدیم یه جایی به بن بست ناجور خواهیم خورد، کما این که دین به بن بست خورد چون هنوز اصرار داره چیزایی که توی بافت اجتماعی عربستان 1400 سال پیش معنی دار بوده رو الان هم پیاده کنه، اون موقع نفس ایده ارث رسیدن به زن خیلی ایده مترقی بوده ولی دیگه الان بدیهیه که نه تنها باید ارث ببره بلکه باید برابر ارث ببره. در مورد علم میشه این که هنوز ما اصرار داریم برای روانشناسی ریاضی بنویسیم چون میخوایم روان شناسی به علم شباهت خانوادگی پیدا کنه، مجبورش میکنیم شبیه برادر بزرگش (فیزیک) رفتار کنه در حالی که واقعا چه دلیلی داریم برای این کار؟ این موضوع کم کم داره تبدیل به یه معضل جدی توی توسعه علم میشه.

اتفاقا چیزی که من اسمشو میذارم برخورد دینی با علم مجموعه ای از این حرفاست که «من روش علم رو بهترین روش برای دریافت چیستیِ هستی می‌دونم» یا «اعتقاد نداشتن به روش علمی می‌انجامه به شامپانزه‌هایی که می‌بینیم» (توجه کنید که هر دو ادعا از طرف دینداران هم مطرح میشه، دین بهترین منبع معرفت در باره هستیه و همچنین فقط دینداران مقام انسانیت رو دارا هستن و بقیه حیواناتن!) این دقیقا چیزیه که من میگم برخورد ایدئولوژیک با علم، فایرابند هم مشکلش همینه. منی که دارم فیزیک میخونم میدونم که توی جزئیات کارِ فیزیک دانها معمولا خبری از «چیستی هستی» نیست! الان این شکل رو پیدا کرده مدل ریاضی مطرح کنن که بتونه پیشبینی انجام بده بدون این که خیلی نگران معناشناسی این مدل باشن، یا مثلا علمگرایی این انتظار رو داره که علم هم مثل دین باید روایت به وجود اومدن جهان رو ارائه بده و فکر می کنن نظریه انفجار بزرگ این روایت رو ارائه داده و دیگه تمومه در حالی که تمام این انتظارات دینی از علم اشتباهه، کیهان شناسی نمیگه جهان چطور به وجود اومده فقط می تونه با معادلات فیزیک و شرایط امروز حدس بزنه که جهانِ بزرگ مقیاس در گذشته چه شکلی بوده و این حدسش هم تا نزدیکی لحظه انفجار بزرگ تقریبا کار میکنه (تازه با کلی جرح و تعدیل و اضافه کردن چیزای عجیب و غریبی مثل ماده و انرژی تاریک) و از اون به قبل ابزاراش از کار می افتن و اساسا حرف جالبی در مورد اون لحظه و قبل از اون نداره چه برسه به این که بگه جهان چطور به وجود میاد یا چیستی هستی رو مشخص کنه. به خاطر همینه من اصرار دارم شما دقیقا دارید به صورت دینی با علم برخورد میکنید و سعی من اینه که قانع تون کنم که این کار رو نکنید :دی

در نهایت علم چیز خفنیه، ولی به خاطر این که خودشو مقید به روش خاصی نمی کنه نه به خاطر پیروی از روش علمی که اساسا وجود نداره، جامعه علمی درون خودش نگاه دینی به خودش نداره، ولی وقتی از بیرون آدما میخوان ازش دفاع کنن تبدیلش میکنن به دین و من نگران اینم که این رویکرد دینی به علم به درون جامعه خودش هم نفوذ پیدا کنه و نهایتا منجمدش کنه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی